به گزارش نما اولين روز بررسي صلاحيت وزراي پيشنهادي دكتر حسن روحاني در مجلس شوراي اسلامي در حالي سپري و از راديو و تلويزيون به طور مستقيم پخش شد كه مردم ايران خود شاهد بودند كه آنچه عملا مورد بررسي قرار نگرفت " برنامه وزراي پيشنهادي" بود!
آنچه در نخستين جلسه گذشت، ملغمه اي بود از اتهامات ثابت نشده، فحاشي هاي دور از شأن و انتقام گيري هاي شخصي و جناحي و گاه دروغ بستن به اين و آن.
اين در حالي است كه مردم انتظار داشتند سوابق اجرايي و برنامه هاي پيشنهادي وزراي پيشنهادي به طور مستند،علمي و البته مودبانه نقد و بررسي شود.
البته از حق نبايد گذشت كه برخي نماينده ها اعم از مخالف و موافق، سخناني در خور شأن خانه ملت و جلسه بررسي وزرا داشتند كه انتظار هم همين بود ولي تأسف انگيز اين بود كه عده اي از مجلسي ها ، در اين جلسه بساط فتنه اي جديد را گشودند و هر كه را مي خواستند به چوب فتنه نواختند و تمام آنچه در پي انتخابات ٨٨ گذشت را به "هر آنكه دوست نداشتند وزير شود" نسبت دادند!
بديهي است كه طبق استانداردهاي نظام جمهوري اسلامي هر كه صدد براندازي اش باشد نمي تواند عهده دار سمت هاي مهم باشد؛ اين اصل عقلاني و عقلايي البته در همه نظام هاي دنيا نيز جاري و ساري است؛ اما سخن اينجاست كه آيا رواست افراد را بي آنكه در هيچ محكمه اي محاكمه و محكوم شده باشند، به اتهامي بسيار سنگين در حد فتنه گري براي براندازي نظام متهم كرد و بر مبناي همين اتهام واهي ، درباره شان حكم كرد و هر آنچه بر دهان آمد را بی پروا گفت؟!
اين چه منطقي است كه چون فلان شخص در ستاد ميرحسين موسوي بوده يا عكسي با او دارد ، فتنه گر است و نبايد عهده دار مسووليت در جمهوري اسلامي شود؟
گويا اينان تاريخ را وارونه مي خوانند و نمي دانند كه ميرحسين موسوي، زماني نخست وزير اين كشور بود و صلاحيتش براي رياست جمهوري نيز مورد تأييد قرار گرفته بود و تنها بعد از انتخابات ٨٨ بود كه شد آنچه نبايد مي شد.
اگر همراهي با كانديداي قانوني جرمي است كه بايد ٤ سال بعد به عنوان فتنه گري فرياد شود، در این صورت بايد شوراي نگهبان و دبير آن را نيز به چنين عنوان دهشت انگيزي متهم ساخت و او را رأس ماجراي فتنه دانست! آيا چنين قضاوتي را عقل سليم بر مي تابد؟ حاشا و كلّا!
اگر ماجراهاي بعد از انتخابات ٨٨ "فتنه" بود، تمسك به آن و ساختن "چماقي آن سر نامعلوم" از آن فتنه ، خود فتنه ديگري است به نام "فتنه ي فتنه".
متهم كردن افراد جناح رقيب به فتنه انگيزي و براندازي ، بريدن بخشي از حرف هاي آنان و عدم ذكر پيش و پس آن، دروغ بستن و تهمت زدن و سكه رايج انگ درباره غيرهم جناحي ها خرج كردن،احساسي كردن فضا و هزينه كردن از ارزش ها ، همه را غير خود فتنه گر دانستن و ...بخش هايي از مختصات "فتنه ي فتنه" است كه هدف آن حذف حداكثري با هدف اشغال تمام قطار انقلاب و انحصاري سازي آن است.
دیگر بس است حذف نیروهای نظام و همه را غیر خود فتنه گر نامیدن! این بازی واقعاً تا کی قرار است ادامه یابد و یک عده سیاست باز افراطی - که نتیجه سیاست های نابخردانه شان شان را همه می بینند - خود را همه نظام و همه اسلام بدانند و هر چه خواستند نثار دیگران کنند و مقدرات یک ملت را بازیچه منافع شحصی و جناحی شان کنند؟! (همان هایی که مرگ برای همسایه شان خوب است نه برای خودشان کما این که وقتی بستگانشان در ماجرای 88 به اتهام حضور در فتنه دستگیر می شود، پلیس را خانه خراب می کنند که چرا چنان کرده ولی اگر دیگران به همان اتهام دستگیر شوند حق شان است و باید به اشدّ مجازات برسند!)
"فتنه ی فتنه" ، اگر بدان فرصت عرض اندام داده شود ، به مراتب خطرناک تر از همه تهدیداتی است که تا کنون کیان نظام و کشور و ملت را تهدید می کرده است چه آن که افراط و ریا ، جانمایه این فتنه جدید است.
منبع: عصرایران
نقدی بر آنچه در مجلس گذشت/"فتنه ی فتنه"
این چه منطقی است كه چون فلان شخص در ستاد میرحسین موسوی بوده یا عكسی با او دارد، فتنه گر است؟گویا اینان تاریخ را وارونه می خوانند و نمی دانند كه میرحسین موسوی، زمانی نخست وزیر این كشور بود و صلاحیتش برای ریاست جمهوری نیز مورد تأیید قرار گرفته بود و تنها بعد از انتخابات ٨٨ بود كه شد آنچه نباید می شد.اگر همراهی با كاندیدای قانونی جرمی است كه باید ٤ سال بعد به عنوان فتنه گری فریاد شود، در این صورت باید شورای نگهبان و دبیر آن را نیز به چنین عنوان دهشت انگیزی متهم ساخت و او را رأس ماجرای فتنه دانست! آیا چنین قضاوتی را عقل سلیم بر می تابد؟ حاشا و كلّا!
۱۳۹۲/۵/۲۲